۲۶ مرداد ۱۴۰۴

دیدن ورای ترس: آمیگدالا، فلسفه یوگا و درمان ظریف

یادگیری هم‌زمان دانش علمی و فلسفه یوگا، درمانگر یا مربی را قادر می‌سازد تا رویکردی منسجم، عمیق و چندلایه به بهبود سلامت روان و جسم ارائه دهد؛ رویکردی که نه‌تنها به کاهش نشانه‌ها کمک می‌کند، بلکه زمینه‌ساز رشد و رهایی پایدار است.

A woman with closed eyes and a graphic image of the brain

دیدن ورای ترس: آمیگدالا، فلسفه یوگا و درمان ظریف

 

دانش علوم اعصاب همه چیز را توضیح نمی‌دهد،اما زمانی که آن را فراتر از برداشت‌های سطحی و کلیشه‌های رایج بفهمیم و با دقت و زمینه بررسی کنیم، به اندازه‌ای روشنگر است که بتواند شیوه شنیدن و درک ما را تغییر دهد.

در یوگا درمانی، با پیچیدگی سر و کار داریم.با افرادی روبه‌رو می‌شویم که داستان‌های خود را در نفس، در وضعیت بدن، در حملات هراس یا در سکوتشان حمل می‌کنند. در حالی که لایه‌های انرژیایی و معنوی تجربه را ارج می‌نهیم،این را نیز می‌دانیم که مغز ردپایی بر جای می‌گذارد.

شناخت عمیق علوم اعصاب به شناسایی الگوها،بهبود انتخاب‌ها و حمایت آگاهانه‌تر از افراد کمک می‌کند. این شناخت، لایه‌ای دیگر از حکمت را به کار ما می‌افزاید، همانند کار با تنفس، آگاهی مراقبه‌ای، حرکت و فلسفه یوگا. زمانی که این روش‌های دانستن در کنار هم قرار می‌گیرند، یوگا درمانی به رویکردی پاسخگو و دقیق بدل می‌شود، نه صرفاً مجموعه‌ای از نسخه‌های از پیش تعیین‌شده.

با این حال، برداشت ناقص یا ساده‌سازی بیش از حد مفاهیم علوم اعصاب می‌تواند گمراه‌کننده باشد. بارها دیده شده که تجربه‌های پیچیده‌ی آسیب روانی به نمودارهای ساده یا تعریف محدود «جنگ یا گریز» تقلیل یافته است. این روایت‌ها برای پیچیدگی وجود انسان کافی نیستند.

به همین دلیل، مجموعه‌ای کوتاه درباره آمیگدالا آغاز شده است؛ بخشی کوچک و بادامی‌ شکل در عمق مغز که تقریباً همیشه در بحث‌های مربوط به آسیب روانی، اضطراب و بقا مطرح می‌شود. اما مانند بسیاری از چهره‌های مشهور، آمیگدالا نیز گاهی بیش از حد ساده‌سازی یا حتی نادرست تفسیر می‌شود.

آمیگدالا علاوه بر نقش شناخته‌شده در شناسایی تهدید، وظایف مهمی در حافظه هیجانی، پیوند عاطفی، پردازش اجتماعی و ثبت بویایی دارد و اغلب پیش از آغاز فرایند فکر آگاهانه، واکنش ما به جهان را شکل می‌دهد.

زمانی که عملکرد آن مختل شود، تنها ترسایجاد نمی‌کند، بلکه ادراک را تغییر می‌دهد. می‌تواند حس زمان را تحریف کند، برداشت ما از رفتار دیگران را تغییر دهد و باعث شود در محیطی امن احساس ناامنی کنیم. ممکن است گذشته را به حال بیاورد و واکنش‌های بقا را به ویژگی‌های ماندگار تبدیل کند.

درک دقیق چگونگی عملکرد آمیگدالا و ارتباطات و سازگاری‌های آن، امکان دسته‌بندی روشن‌تر انواع ترس را فراهم می‌آورد و باعث می‌شود راهبردهای دقیق‌تر و مناسب‌تری برای کار با خود یا دیگران به کار گرفته شود.

دو فرد ممکن است نشانه‌های مشابهی از اضطراب یا برانگیختگی شدید نشان دهند، اما سازوکارهای عصبی زمینه‌ای آن‌ها کاملاً متفاوت باشد.شناخت دقیق سیستم کمک می‌کند با واقعیت روبه‌رو شویم، نه صرفاً با ظاهر امر.

این نوع تشخیص و تمایز، در فلسفه یوگا نیز بنیادی است. یوگا برای ترس یا رنج تنها یک توضیح ارائه نمی‌دهد، بلکه چندین چارچوب فراهم می‌آورد: آویدیا (نادرستی ادراک)، اَبْهینیوشا (چنگ زدن به زندگی)، سامسکارا(اثر و نقش‌ برجای‌مانده ذهنی). این آموزش‌ها همان چیزی را بازتاب می‌دهند که علوم اعصاب نیز تأیید می‌کند: رنج لایه‌ لایه است و وضوح، وابسته به زمینه.

ترکیب فلسفه یوگا و علوم اعصاب امکان عبوراز کلی‌گویی را فراهم می‌کند و ما را به سوی بینش، دقت و شفقت هدایت می‌کند. ترس فقط یک احساس نیست، بلکه فرایندی است الگومند، جسمی و عمیقاً فردی. فهم کامل‌تر آن توانایی پاسخ‌دهی دقیق و مهربانانه را افزایش می‌دهد.

در عمل یوگا، این آگاهی می‌تواند با به‌کارگیری پرانایاماهای آرام‌بخش مانند نادی شودانا برای ایجاد تعادل در سیستم عصبی، و آساناهایی چون ویرا‌بهدرآسانا یا ستو بندهاسانا برای افزایش ثبات و احساس امنیت، تقویت شود. همچنین مدیتیشن‌های متمرکز بر مشاهدۀ افکار و احساسات بدون قضاوت، می‌توانند در بازآموزی واکنش‌های عصبی مرتبط با آمیگدالا نقش مهمی داشته باشند.

یادگیری هم‌زمان دانش علمی و فلسفه یوگا،درمانگر یا مربی را قادر می‌سازد تا رویکردی منسجم، عمیق و چندلایه به بهبود سلامت روان و جسم ارائه دهد؛ رویکردی که نه‌تنها به کاهش نشانه‌ها کمک می‌کند، بلکه زمینه‌ساز رشد و رهایی پایدار است.

برای شرکت در جلسه اول کلاس یوگا در استودیو شانتی با ما در تماس باشید.

شما میتوانید از طریق پر کردن فرم یا تماس تلفنی با ما در ارتباط باشید.

جدید ترین بلاگ ها