۲۴ تیر ۱۴۰۴

خِرَدت رها کردن: هم‌راستایی فلسفه یوگا و فیزیولوژی بدن

«وقتی آن‌چه هستم را رها می‌کنم، آن‌چه می‌توانم باشم را می‌یابم.»

Yogi woman in black dress doing asana by the river and city

خِرَدت رها کردن: هم‌ راستایی فلسفه یوگا و فیزیولوژی بدن

 

در دنیای مدرن، و به‌ طور کلی در سرشت انسان،این باور وجود دارد که با افزایش دارایی یا دستیابی به چیزهای بیشتر، می‌توان اضطراب یا آشفتگی را کاهش داد. اما فلسفه یوگا، ب ه‌ویژه اصل *آپاریگراها* (عدم تملک)، به ما یادآوری می‌کند که چنگ زدن به "بیشتر" اغلب رنج را عمیق‌تر می‌سازد. انسان در پی آرامش، به اموال مادی، موفقیت‌ها، تأیید بیرونی یا حتی هویت جدیدی روی می‌آورد:زیباتر شدن، ثروتمندتر شدن، تحسین شدن. اما موضوع فقط به دست آوردن مربوط نیست، بلکه به وابستگی نیز مرتبط است—این باور که نگه‌داشتن این چیزها امنیتی پایدار به‌ همراه می‌آورد.

با این حال، پژوهش‌ها بارها نشان داده‌اند که پس از رسیدن به سطحی که نیازهای اولیه برآورده شده‌اند، انباشتن بیشتر به شادی بیشتر منجر نمی‌شود. مطالعه‌ای در سال ۲۰۲۲ منتشرشده در *Frontiersin Psychology* بیان می‌کند که افزایش ثروت مادی با بهزیستی بیشتر هم‌بستگی ندارد، اما *انعطاف‌پذیری روانی*—توانایی تطبیق و رها کردن—بسیار بیشتر با رضایت پایدار زندگی در ارتباط است.

 

آپاریگراها و دیدگاه یوگا در مورد رها کردن

فلسفه یوگا مدت‌هاست این حقیقت را شناختهاست. اصل *آپاریگراها* (عدم تملک) آموزش می‌دهد که وابستگی—چه به اشیاء، هویت‌ها یانتایج—منشأ رنج (دوکهه) است. هرچه بیشتر بچسبیم، توهم این‌ که چیزهای بیرونی می‌توانند ثبات درونی ایجاد کنند را بیشتر تقویت می‌کنیم. این وابستگی نه‌تنها به اشیای مادی،بلکه به کنترل، انتظارات و تصویر ذهنی از خود نیز مربوط است.

همچنین اصل *ویرگیا* (عدم دلبستگی، تسلیم)برای آزادی درونی ضروری دانسته می‌شود. این اصل به معنای انکار زندگی یا تجربه نیست،بلکه به معنای درک این واقعیت است که احساس کامل بودن درونی، به کنترل یا انباشت وابسته نیست. هرچه چنگ‌ زدن را رها کنیم، فضای بیشتری برای وضوح، آرامش و شادی بی‌دلیل ایجاد می‌شود.

اما درک ذهنی به‌ تنهایی کافی نیست. رهاکردن باید تجربه شود. و این تجربه ممکن است در آغاز ترسناک باشد. ترس از رهاسازی عمیقاً در وجود ما نهادینه شده، گویی چیزی حیاتی را از دست می‌دهیم. اما نفس کشیدن، تجربه‌ای جسمی و مستقیم از این اصل ارائه می‌دهد—راهی برای تمرین رهاسازی بدون از دست دادن هیچ چیز.

 

تنفس به‌ عنوان آموزگار رهاسازی

از نظر فیزیولوژیکی، بازدم فرآیند رها کردن است. بر خلاف دم (*پوراکا*) که فرآیندی فعال و نیازمند تلاش عضلانی است و سیستم عصبی سمپاتیک را برای اقدام فعال می‌کند، بازدم (*ریچاکا*) فرایندی غیرفعال و تحت کنترل سیستم عصبی پاراسمپاتیک است که به آرام‌سازی، ترمیم و بازیابی کمک می‌کند.

 

هر بازدم، در معنای واقعی، تمرینی برای تسلیم شدن است.

 

آپاریگراها، عصب واگ و فیزیولوژی رهاکردن

در این فرآیند، عصب *واگ* نقشی کلیدی ایفا می‌کند. این عصب اصلی پاراسمپاتیک، پیام‌هایی نزولی از مغز به قلب می‌فرستد و ضربان قلب را کاهش می‌دهد.

در طول بازدم، فعالیت واگی افزایش می‌یابد و سیگنال‌های مهارکننده قوی‌تری به گره سینوسی-دهلیزی (SAnode) می‌فرستد که باعث کاهش بیشتر ضربان قلب می‌شود.

با کاهش ضربان قلب، مغز این تغییر را دریافت کرده و پاسخ آرام‌سازی را تعمیق می‌بخشد. این سیگنال‌ها اجازه می‌دهند که سیستم عصبی تنظیم شود و بدن و ذهن به سوی آسایش حرکت کنند.

با طولانی کردن بازدم به‌ صورت آگاهانه و کنترل‌ شده، از این سازوکار درونی بهره‌برداری می‌شود و هر نفس، آرامش را ژرف‌تر می‌سازد.با ملایمت، آزادسازی هوا را تنظیم می‌کنیم و عملاً آرام‌تر می‌شویم.

 

تنفس به‌ عنوان مسیر آزادی

همان‌گونه که چنگ زدن، کنترل و مقاومت منجر به رنج می‌شود، نگه‌داشتن نفس، کوتاه کردن بازدم و مقاومت در برابر رهایی نیز به همین نتیجه منجر می‌شوند.

تصور کن که به‌ دلیل ترس از نبودن هوا، دم را نگه داشته‌ای—این کار، اکسیژن را کاهش داده و مانع دریافت هوای تازه می‌شود، که در نهایت به خفگی می‌انجامد. خودِ عمل نگه‌داشتن، منشأ رنج خواهد بود، نه رهایی. به همین ترتیب، رها کردن وابستگی به معنای از دست دادن نیست—بلکه به معنای باز کردن فضا برای امکان‌های تازه است.

در ابتدا، رهاسازی ممکن است خطرناک یا ناآشنا احساس شود. اما با تمرین، روشن می‌شود که چیزی از دست نمی‌رود—بلکه تنها پیوندی رها می‌شود که ما را بسته نگه داشته بود. و این وابستگی است، نه نبود چیزها، که باعث رنج می‌شود.

این مفهومی فراتر از تمرین تنفس است—اصلی جهانی که هم در خرد معنوی و هم در علم مدرن بازتاب دارد. این‌ که رهاسازی آگاهانه—چه در نفس، چه در کنترل و چه در هویت—فضایی برای جریان زندگی فراهم می‌آورد، اتفاقی نیست.این اصل، ساختار ذهن و بدن، و شاید حتی ذات هستی را بازتاب می‌دهد.

 

همان‌طور که حکیم تائویی، لائوتسه گفته:

«وقتی آن‌چه هستم را رها می‌کنم، آن‌چه می‌توانم باشم را می‌یابم.»

 

بازدم کن. رها کن. و ببین چه چیزی پدیدار می‌شود.

برای شرکت در جلسه اول کلاس یوگا در استودیو شانتی با ما در تماس باشید.

شما میتوانید از طریق پر کردن فرم یا تماس تلفنی با ما در ارتباط باشید.

جدید ترین بلاگ ها