چرا بعضیها بعد از یوگا حالشان بدتر میشود؟ نگاهی صادقانه به تروما، حافظه بدنی و مسئولیت مربیها
اگر پس از یوگا حالتان سنگین شد، چرخه بین ماه کامل تا ماه نو یادآور این است که بدن نیاز به زمان، مهربانی و تدریج دارد.
در نگاه عمومی، یوگا همیشه با حس آرامش،سبکی و حال خوب شناخته میشود. اما واقعیت کاملتر از این است: بعضی افراد نه تنها پس از یوگا احساس بهتری پیدا نمیکنند، بلکه ممکن است دچار اضطراب، بیقراری، غم، سردرگمی یا حتی علائم شدیدتری شوند. این تجربه کمتر درباره آن صحبت میشود، چون تصویر «یوگا فقط آرامش میدهد» جذابتر است. اما اگر بخواهیم به حقیقت وفادار بمانیم، باید این بخش را هم ببینیم.
چرا چنین اتفاقی میافتد؟ پاسخ در سه محور مهم نهفته است: تروما، حافظه بدنی، و اشتباهات رایج در آموزش.
تروما فقط به معنای اتفاقات بزرگ و فاجعهآمیز نیست. حتی تجربههای تکراری استرس، بیاعتنایی عاطفی، فشارهای شدید زندگی یا مرزهای نادیده گرفته شده هم میتوانند سیستم عصبی را سالها در حالت آمادهباش نگه دارند.از دید علمی، افراد دارای سابقه تروما ممکن است هنگام ورود به فضای آرام، واکنش معکوس نشان دهند. چون بدنشان به «آرام بودن» عادت ندارد و امنیت برای آنها ناشناخته است.به محض کند شدن حرکت و روبرو شدن با درون، سیستم عصبی میتواند احساس خطر کند و علائمی مثل تپش قلب، احساس تهدید، گریه ناگهانی یا حتی کرختی را فعال کند.
از نگاه فلسفه یوگا، این تجربه شکست نیست؛صرفا لحظهای است که «پردهها کنار میروند». یوگا فرآیند روشن کردن است و روشن کردن همیشه راحت نیست. اما وقتی بدن آماده نباشد، این روشن شدن به جای آگاهی، میتواند سیستم را دوباره به سمت دفاع ببرد. در اینجا زمانبندی، تدریج و احساس امنیت اهمیت حیاتی دارند.
علوم اعصاب و روانتنی نشان میدهد بدن تنها وسیله حرکت نیست؛ یک بایگانی فعال است. تنشهای عضلانی مزمن، الگوهای تنفس محدود،تنظیمات وضعیت بدن و حتی واکنشهای کوچک عصبی، بخشی از داستانهای زندگی ما را ذخیره کردهاند. در تمرین یوگا، مخصوصا زمانی که وارد حالتهای ماندگار، باز کردن لگن، قفسه سینه یا قرار گرفتن در وضعیتهایی با حضور آگاهانه میشویم، این الگوها تحریک میشوند.
گاهی بدن چیزی را به یاد میآورد که ذهن سالها خاموشش کرده بوده است. این یادآوری همیشه لطیف نیست. ممکن است فرد پس از تمرین احساس «باز شدن چیزهایی که آماده نبودند» را تجربه کند. اگر هدایت مناسبی وجود نداشته باشد، این فرایند به جای رهاسازی، به آشفتگی تبدیل میشود.
در سنت یوگا بارها تأکید میشود که بدن و ذهن یک واحد هستند. آگاهی در بدن اتفاق میافتد، نه فقط در ذهن. بنابراین مواجهه با حافظه بدنی بخشی از مسیر است، اما این مسیر باید با دانش، احترام به ظرفیت فرد و نگاه واقعی پیش برود.
متأسفانه بخشی از «حال بد شدن» بعد از یوگا،نه به تروما و نه به فرایند طبیعی رهاسازی مربوط است؛ بلکه نتیجه اشتباهات رایج مربیگری است:
وقتی مربی مستقیم یا غیرمستقیم القا میکند که «باید رها شوی»، «باید گریه کنی»، «باید چیزی حس کنی»، بدن تحت فشار روانی قرار میگیرد. تجربه درونی باید حق انتخاب داشته باشد. اجبار، حتی اگر معنوی معرفی شود،همچنان اجبار است.
بعضی کلاسها سریع، شدید یا بیش از حد عاطفی طراحی میشوند بدون توجه به اینکه هر بدن ظرفیت متفاوتی دارد. تمرینهایی که به سرعت فرد را وارد لایههای عمیق احساسی میکنند، بدون زمینه سازی، میتوانند آسیب زننده باشند.
یوگا فقط انجام حرکت نیست؛ فرآیند است.اگر کلاس فقط اجرا و خاتمه باشد، بدون لحظههای ادغام، تنفس آگاهانه پایانی و حمایت کلامی مناسب، احساسات فعالشده بدون مسیر خروج باقی میمانند.
این تصور که «اگر حالتان بد شد یعنی در مسیر درست هستید» همیشه درست نیست. گاهی حال بد نشانه فشار بیش از حد، باز کردن بیزمان لایهها یا نبود حس امنیت است. مربی آگاه تفاوت اینها را درک میکند.
پاسخ مطلق نیست. گاهی این واکنش، بخشی از یک فرآیند سالم رهاسازی و آگاهی است، به ویژه وقتی با حمایت، آرامش و ادغام همراه باشد.اما اگر احساسات پس از تمرین شدید، گیجکننده، طولانی، ناتوانکننده یا آزاردهنده باشند،یا اگر احساس کنید در تمرین به شما فشار روانی وارد شده، این تجربه علامتی است که باید جدی گرفته شود.
چرخه بین ماه کامل تا ماه نو از نظر نمادین زمان هضم و ادغام است؛ نه فقط آشکار شدن. اگر پس از یوگا حالتان سنگین شد، این دوره یادآور این است که بدن نیاز به زمان، مهربانی و تدریج دارد. یوگا قرار نیست شما را بشکند تا دوباره بسازد. یوگا قرار است ظرفیت شما را برای بودن با حقیقت افزایش دهد؛با احترام، نه با اجبار.
شما میتوانید از طریق پر کردن فرم یا تماس تلفنی با ما در ارتباط باشید.
