۵ تمرین یوگایی برای کاهش استرس در محیط کار
یوگا در محیط کار یعنی پیدا کردن آرامش در میانهی شلوغی.
انسان اغلب فکر میکند که میداند چه میخواهد.گمان میبرد که خواستههایش پایدارند و بازتابی حقیقی از او هستند: هدفی شخصی، قطعهای گمشده، چیزی که سرانجام احساس کمال را بههمراه خواهد آورد. اما چند بار از خود پرسیدهاید که چرا چیزی را میخواهید؟ آیا تا به حال اندیشیدهاید که اشتیاق، صرفاً دربارهی کمبود نیست، بلکه دربارهی نوع دیدن است؟
فرانسیس آسیزی گفته است: «آنچه در پیاش هستی، همان جایی ست که از آن مینگری.»
در نگاه نخست، ممکن است این جمله را صرفاً بیانی از تأثیر دیدگاه بر ادراک جهان بدانیم، اما معنا ژرفتر از این است. خواستههای انسان، آنچه در پیاش میدود و آرزویش را دارد، برخاسته از جایگاهی ست که اکنون در آن ایستاده: از زخمها، تجربیات، ترسها و باورهایی که طی زندگی شکل گرفتهاند. ذهنبی قرار در جستجوی آرامش است. قلب زخمی بهدنبال تأیید است. ذهنی که در کمبود رشد یافته،موفقیت را نجات میپندارد. آنچه انسان میطلبد، حقیقتی مطلق نیست—بلکه بازتابیست از دیدگاهی که از آن به جهان مینگرد.
با این حال، به ندرت درنگی پیش میآید تا پرسیده شود که آیا هنوز آنچه در جستجوی آنی، واقعاً مورد نیازت هست؟ بسیاری از اهداف و آرزوهایی که زمانی ضروری مینمودند، پس از تحقق، پوچ و بیمعنا شدهاند. موفقیتی که برایش جنگیدی، عشقی که دنبالش دویدی، تغییری که پنداشتی رهایی میآورد—وقتی به آنرسیدی، دیگر مناسب نبود. خواستن آن چیز خطا نبود؛ فقط از دیدگاهی دیگر آغاز شده بود.
اینجاست که یوگا نوری روشن میکند. یوگا همواره تعلیم داده است که ذهن ناظر منفعل نیست، بلکه فیلتریست که واقعیت را تفسیر میکند. در *یوگا سوتراهای پاتانجلی* آمده است: *یوگاش چیتا وریتی نیرودهه*—یوگا یعنی آرامسازی امواج ذهن. این آموزه تنها دربارهی رسیدن به سکون نیست، بلکه دربارهی دیدن حقیقت است. ذهن ناآرام، جهانی ناآرام را میبیند. ذهن ترسیده، جهانی تهدیدآمیز را میبیند.ذهن ابری، خواستههایی دارد که به سودش نیستند. و ذهنی که زخمخورده است، اغلب بهدنبال چیزهاییست که دردهایش را تأیید میکنند، نه آنچه او را آزاد میسازد.
اگر خواستهها بازتاب جایگاهیست که درآن ایستادهای، پس راه یافتن به شفافیت، در پی گرفتن خواستهها نیست، بلکه در تغییرجایگاه ادراک است. از همینرو، *خودکاوی (سوادیايا)*، بخشی بنیادین از مسیر یوگاست.یوگا نمیگوید چه باید خواست. بلکه ابزارهایی ارائه میدهد برای پاکسازی ذهن، آرامسازی نفس، و نرمکردن توجه—تا آنچه باقی میماند، دیگر خواستهای شرطیشده نیست، بلکه حقیقتیناب است. و این حقیقت ممکن است چیزی کاملاً متفاوت از آنچه انتظارش میرفت، باشد.
وقتی ذهن آرام میشود، حس فوریت رنگ میبازد.وقتی تنفس کند میشود، آنچه حیاتی مینمود، محو میگردد. و هنگامی که بدن در سکون مینشیند،اشتیاقی دیگر ظهور میکند—نه اشتیاقی حاصل از ترس یا کمبود، بلکه شوقی ژرف، ریشهدار در سکوت و بینش.
این تجربه از طریق یوگا در سطحی چندلایه ممکن میشود. در *پراتیاهارا*، حواس به درون کشیده میشوند و ذهن فرصت بازگشت از اغتشاش بیرونی را مییابد. در *دهارانا*، تمرکز شکل میگیرد—تمرکز نه بر خواستهها، بلکه بر حضور ناب. *دیانا*، مراقبهای بیزحمت را فراهم میآورد، جایی که تمایلات از صافی سکوت عبور میکنند. و در *سامادهی*، ادراک به خلوص میرسد و جدایی میان "من" و"آنچه میطلبم" از میان میرود.
پس آنچه جستجو میشود، هیچگاه در بیرون نبوده است. همواره بازتابی از نقطهای بوده که از آن مینگرید. و همواره امکان تغییرآن نقطه وجود دارد.
اکنون این پرسش در پیش است: اگر ذهن رها بود—آزاد از ترس، انتظار و شرطی شدگی گذشته—هنوز هم به چه چیزی اشتیاق داشتی؟ و چه چیزهایی دیگر بیاهمیت میشدند؟
شما میتوانید از طریق پر کردن فرم یا تماس تلفنی با ما در ارتباط باشید.