چگونه در زمان جنگ ذهن خود را آرام کنیم؟
در روزهایی که جهان بیرونی پر از تنش، ناامنی و آشفتگی است، بازگشت به درون، به بدن و به لحظهی حال، از همیشه ضروریتر است.
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
ایگو؛ آن صدای درونی همیشه فعال که دربارهی ظاهر ما، نظرات دیگران، و انتظاراتی که از خود داریم مدام حرف میزند. ایگو دائماً ما را با دیگران مقایسه میکند و نوعی سلسلهمراتب میان ما و دیگران ایجاد میکند؛ مانند والدین کنترلگر و سختگیری که از آن گریزی نیست.
ایگو؛ آن صدای درونی همیشه فعال که دربارهی ظاهر ما، نظرات دیگران، و انتظاراتی که از خود داریم مدام حرف میزند. ایگو دائماً ما را با دیگران مقایسه میکند و نوعی سلسلهمراتب میان ما و دیگران ایجاد میکند؛مانند والدین کنترلگر و سختگیری که از آن گریزی نیست.
اما اگر راهی برای رهایی از این صدا وجود داشته باشد چه؟ یوگا یکی از آن راههاست.
برخی مفاهیم فلسفهی باستانی یوگا آموزش میدهند که چگونه ذهن را آرام کرده و تا حدی ایگو را در هم بشکنیم. درک این مسئله که چرا باید ایگو را «حل» کنیم، کلید این مسیر است.
یوگا، چه بر روی مت یوگا و چه در زندگی روزمره، ابزاری برای درک و باز کردن گرههای پیچیدهی ایگوست. این آموزهها نه ایگو را سرکوب میکنند و نه آن را دشمن میدانند، بلکه تلاش میکنند نقش آن را در زندگی بشناسیم، فریبهایش را بشناسیم و با مهربانی به آن نگاه کنیم. با افزایش خودآگاهی،زندگی لذت بخشتر و کمتر پراسترس میشود.
بسیاری از افراد تجربهای مشابه دارند:زمانی طولانی صرف انتخاب لباس، بدون اینکه مناسبتی خاص در پیش باشد. این لحظات نمایشی از صدای ایگو هستند که ارزش ما را به ظواهر یا تأیید بیرونی گره میزند.
ایگو حس اهمیت دادن به "من" و"هویت" است. همیشه در حال مقایسه، جستجوی تأیید و ساختن تعریفهایی برای"خود" است. از این نظر، همانند والدینی است که بیش از حد نگران ظاهر و تصویر فرزندشان در چشم دیگراناند.
در روانشناسی، ایگو بخشی از ساختار ذهن است که بین تمایلات غریزی (id)و وجدان اخلاقی (superego)تعادل برقرار میکند. ایگو به ما در تصمیم گیریهای منطقی و روابط اجتماعی کمک میکند،اما در عین حال منبع اضطراب و نارضایتی نیز هست، زیرا دائماً در جستجوی تأیید و نگران شکست است.
در سنتهای معنوی مانند بودیسم و هندوئیسم،ایگو اغلب به عنوان توهمی نگریسته میشود که ما را از ذات واقعیمان جدا میسازد. رنج انسان از دل ترسها و خواستههای ایگو برمیخیزد که مانع آرامش درونی و وحدت با دیگران است.
یوگا، به عنوان تمرین جسمی و فلسفه زندگی،دریچهای متفاوت برای شناخت و دگرگونی ایگو فراهم میکند. مفاهیمی چون:
- آهَمکارا (Ahamkara):سازندهی «من»؛ سازندهی هویت
- سوادیایا (Svadhyaya):مطالعهی درونی، خودشناسی
- ایشواراپرانیدانا (Isvara Pranidhana): واگذاری به قدرتی برتر یا ذات درونی
- کارما یوگا (KarmaYoga): خدمت بدون چشمداشت
این مفاهیم به ما میآموزند چگونه ایگو را بشناسیم، متعادل کنیم و از سلطهی آن رها شویم.
ورود به مت یوگا مانند گشودن کتابی دربارهی خود است. هر حرکت و هر دم و بازدم میتواند آینهای باشد از حقیقت درونی ما.
در فلسفه یوگا، **آهَمکارا** نقش اصلی در شکلگیری "من" ایفا میکند. این مفهوم نمایانگر آن بخشی از وجود ماست که ما را به عنوان موجودی جدا از دیگران تعریف میکند. ایگو تلاش میکند ما را با دستاوردها،نقشها و داراییها تعریف کند؛ عباراتی مانند "من یک پزشک هستم" یا"من والد هستم" از اینجا نشأت میگیرد.
آهَمکارا ذاتاً بد یا خوب نیست. در حالت متعادل، ابزاری برای بقا و تصمیمگیری منطقی است. اما وقتی خارج از تعادل عمل میکند،منشأ افکار منفی، حرص، حسادت، و احساس جدایی است. یوگا با ایجاد خودآگاهی، به ما کمک میکند این الگوهای ذهنی را بشناسیم. به جای قضاوت یا سرکوب آنها، با کنجکاوی و شفقت آنها را مشاهده میکنیم.
سوادیایا مفهومی دیگر در یوگاست که به معنای مطالعهی خود است. یوگا مت، مانند آینهای جادویی عمل میکند. واکنشهای ما به حرکات مختلف میتواند نمایانگر الگوهای ذهنی و هیجانی ما باشد. وقتی در تمرینی ناکام میمانیم یا موفق میشویم، نوع واکنش ما میتواند اطلاعات زیادی دربارهی ایگو به ما بدهد.
تمرین منظم یوگا و مدیتیشن موجب افزایش خودآگاهی و مشاهدهی ذهن بدون قضاوت میشود. از این طریق درمییابیم که افکار ما، خود ما نیستند؛ تنها عبور موقتیاند.
ایشواراپرانیدانا به معنای واگذاری خود به قدرتی بزرگتر است. این عمل، برخلاف حس غریزی ایگو برای کنترل است، اما یکی از مؤثرترین راهها برای دگرگونی درونی محسوب میشود.
این واگذاری لزوماً به خدایی متشخص اشاره ندارد. بسته به باور فرد، میتواند به جهان، طبیعت، آگاهی جمعی یا انسانیت اشاره داشته باشد. بر روی مت، این واگذاری میتواند به معنای رها کردن نیاز به کامل بودن حرکات باشد. در زندگی روزمره نیز میتواند به رها کردن نیاز به برتری و کنترل بدل شود.
از منظر روانشناسی، این نوع واگذاری موجب کاهش اضطراب، افزایش همدلی، و بهبود روابط میشود. نتیجه، نوعی آرامش درونی است که به شرایط بیرونی وابسته نیست.
کارما یوگا یعنی انجام کار بدون وابستگی به نتیجه. هدف از این نوع خدمت، نیکی به دیگران است نه اثبات خوبی خود. این روش، تمرکز ایگو را از «من» به «ما» تغییر میدهد. در فعالیتهایی چون آموزش یوگا به نیازمندان،یا مشارکت در برنامههای خیریه، ایگو به حاشیه میرود و حس تعلق و همدلی جایگزین آن میشود.
با این حال، باید آگاه بود که حتی خدمت میتواند به دام ایگو بدل شود اگر به منبع افتخار یا برتریطلبی تبدیل گردد. هدف کارما یوگا ایجاد ارتباط با دیگران و خدمت به جامعه است، نه اثبات فضیلت شخصی.
تحقیقات روانشناختی نشان دادهاند که یادگیری هر مهارتی، از جمله یوگا و مدیتیشن، ممکن است خود باعث تقویت ایگو شود. این موضوع نشان میدهد که نیت پشت تمرینها اهمیت فراوان دارد.
تمرین یوگا باید برای رشد درونی، نه اثبات خود یا رقابت با دیگران انجام شود. جملههایی مانند «من از بقیه آرامترم» نمونههایی از بازگشت ایگو هستند.
ایگو بخشی از ذهن است که برای عملکرد مؤثر در جهان لازم است. هدف از یوگا، ایجاد تعادل در ایگو و تبدیل آن به همراهی آرام و مفید است، نه محو کامل آن.
ایگو تعیین کنندهی هویت ما در جهان است.وقتی ناپایدار و بیتعادل باشد، زندگی را پرتنش میکند. یوگا، از طریق خودشناسی، واگذاری و خدمت، به ما کمک میکند ایگو را از نیرویی محدودکننده به بخشی متحد با آگاهی جمعی تبدیل کنیم.
حل ایگو به معنای گم کردن خود نیست؛ بلکه کشف ذات حقیقی ماست که فراتر از نقشها، القاب و نظرات دیگران قرار دارد. در این کشف،سرچشمهای از شادی و آرامش نهفته است.
یوگا، فرصتی ارزشمند برای شناخت رابطهمان با ایگو است؛ تجربهای درونی و سودمند برای رشد فردی و مراقبت از خود. این آگاهی مارا از بند ایگو میرهاند و به سوی ارتباط عمیقتری با خود و جهان رهنمون میکند.
شما میتوانید از طریق پر کردن فرم یا تماس تلفنی با ما در ارتباط باشید.